به نام خدا پویانماییهای ایرانی

در این وبلاگ به انیمیشن ها و نرم افزارهای ایرانی میپردازیم

به نام خدا پویانماییهای ایرانی

در این وبلاگ به انیمیشن ها و نرم افزارهای ایرانی میپردازیم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیره پیامبر» ثبت شده است

۱۹
آذر
همواره خنده رو و نرم خو و خوش برخورد بود، نه تندخو بود و نه درشت گو و نه دشنام گو و نه خرده جو و نه تملّق گو. هر آن چه را خوش نمی داشت نادیده می انگاشت و این چنین امیدوارانِ آستانش از او مأیوس و ناکام نمی شدند.
 به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،امام رضا از امام کاظم از امام جعفر صادق از امام محمد باقر از امام سجاد از امام حسن علیهم السلام نقل فرمود: از دایی ام هند بن ابی هاله درباره آراستگی رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم، او که از جمله واصفان پیامبر بود گفت:
 رسول خدا شکوهمند و والا بود، رُخش چون ماه شب بدر می درخشید، قدی بلندتر از میانه قامتان و کوتاه تر از بلندقامتان داشت، سرش بزرگ و موهایش صاف بود، اگر موهایش از فرق جدا شده بود که هیچ و گرنه از نرمه گوش هایش پایین تر نمی آمد، رخسار گلگون و پیشانی گشاده داشت و ابروانش باریک و کشیده بود بدون این که به هم پیوسته باشد و در میانشان رگی بود که با خشم برجسته می شد، بینی کشیده ای داشت که بالایش می درخشید و هر که به دقت در چهره اش نمی نگریست می پنداشت بینی دراز دارد، محاسن انبوه و گونه های نرم و دهان سِفت و دندان های سفید و گشوده داشت، موی سینه اش باریک و گردنش همچون گردن تندیسی زیبا با درخشش نقره بود، اندامی میانه و بدنی تنومند و منسجم داشت و شکم و سینه-اش هم راستا بود. 

                                      و این چنین بود رسول خوبی ها...

میان شانه هایش فراخ بود و پیکرش تنومند، اندام هویدایش نورانی بود و از بالای سینه اش تا به نافش خط موی باریکی کشیده شده بود و بر بقیه سینه و شکمش هیچ مویی نبود، بر بازوان و شانه ها و بالای سینه اش موی اندکی داشت، ساعدهایش طویل بود و کف دستانش پهن، دست و پایش ستبر و پشتش راست بود، استخوان های تَنَش کشیده و ظریف بود و کف پایش گود بود، پاهایش برابر بود و آب به راحتی از آن¬ها سرازیر می شد، استوار گام برمی داشت و در راه رفتن گام هایش برابر بود و به نرمی گام برمی داشت اما تُند می¬رفت، چون قدم می زد انگار از سراشیب روان بود و وقتی به کسی رو می کرد با همه بدنش رو می-کرد، نگاهش فروهشته بود و بیش از آن¬که به آسمان بنگرد به زمین می¬نگریست، دیدگانش در رودررویی اُبهّت داشت و هر که به دیدارش می آمد در سلام سبقت می گرفت.
  • صابر سبحانی