به گزارش
پارس به نقل از خبرگزاری فرهنگ، بسیاری از مخاطبان جشنواره عمار، انیمیشن «پرواز تا بی نهایت» را فراموش نخواهند کرد. اثری که در دوره دوم برگزیده شد و در همان زمان، حضور گستردهای در اکران های مردمی داشت. اغراق نیست اگر بگوییم بسیاری از مردم شهرها و روستاهای کشور به خصوص جوانان و نوجوانان، جشنواره عمار را با «پرواز تا بی نهایت» شناختند. انیمیشنی که ترس را بر جان دشمنان انقلاب اسلامی انداخت که چه اتفاقی در حال رخ دادن است! جوانان انقلابی توانستهاند انیمیشنی در این سطح از جذابیت و کیفیت تولید کنند؟ حتی برخی ایرانی بودن اثر را کتمان کردند!
هادی محمدیان، کارگردان انیمیشن «پرواز تا بینهایت» از برگزیدگان دوره دوم و چهارم و همچنین داور دوره پنجم جشنواره مردمی فیلم عمار، که این روزها با انیمیشن سینمایی «شاهزاده روم» با موضوع زندگی حضرت نرگس، مادر حضرت مهدی(عج) در اکران خود در سینماهای کشور غوغا کرده است؛ در طول گفتگویی که بارها و بارها از کلمات الحمدلله، لطف و کمک خدا استفاده کرد، از تجربه چندین سالهاش در حوزه انیمیشن برایمان گفته است.
چگونه وارد فضای انیمیشین شدید؟
از نوجوانی علاقه داشتم. متأسفانه چون در دبیرستان مشاور خوب نداشتیم، رشته تجربی خواندم. در دوران سربازی با دوستی آشنا شدم که قصد داشت گرافیک بخواند. آنجا متوجه شدم که کنکور هنر هم داریم!
میخواستم سینما بخوانم؛ ولی آن زمان دیر شده بود و رزومه عملی نداشتم. تحقیق کردم متوجه شدم گرافیک نزدیکترین رشته به انیمیشن و سینما است. آن موقع آزمون عملی داشت. از بچگی نقاشی و طراحی کار کرده بودم. دوران راهنمایی در چند رقابت منطقه ای و دانشآموزی مقام اول یا دوم آورده بودم. شاید آن زمان هنرهای دیجیتال یا انیمیشن این قدر رشد نکرده بود. الآن در روستاها، بچهها شروع کردهاند. امسال در جشنواره عمار گروههای دانشآموزی راهنمایی و حتی دبستانی و به خصوص دبیرستانی کار داشتند. زمان ما این فضا وجود نداشت.
پس پیشنیازهای کار را نداشتید؟
دقیقا! در یک خانواده متوسط رو به پایین بزرگ شدم. تا زمان دانشگاه کامپیوتر نداشتم. شاید اولین ویندوزهایی که باز کردم در دانشگاه بود. ولی همه آدمها مستعد هر کاری که بخواهند هستند. خدا هم خیلی کمک کرد.
خدا کمک کرد دانشگاه هنر قبول شدم و وارد فضای گرافیک شدم. منتهی بعد از یک سال فهمیدم فضا خیلی به درد کار نمیخورد! کاملاً آکادمیک است و چیزی یاد نمیدهند!
ترم دوم برای مرکز صبای صداوسیما طرح یک سریال شانزده قسمتی در دویست و شصت دقیقه نوشتم که بعد از دو سال تصویب شد. اولین کار جدی انیمیشن من بود. شاید بدترین دوران کاری بود. کار سختی بود ولی الحمدالله بعد از آن کارهای بعدی روی روال افتاد.
اولین کارتان بود؟
خیر؛ سال 83 برای کار اول یک کار فانتزی تبلیغاتی با دوستانمان انجام دادیم. داستان یک قطره شامپو که در دریا میافتد. از این خارهای دریایی که خیلی تیز هستند. روی آن میافتند و نرمش میکند. یک ماهی میآید و به آن میخورد و احساس آرامش میکرد. هنوز آن را دارم و هر بار با کلی خنده و ذوق نگاه میکنم. هر کس میبیند میخندد. آن زمان که میدیدند خیلی ذوق میکردند ولی الآن خودمان هم میخندیم. به ظاهر خیلی خندهدار است ولی برای من سرشار از خاطره و انگیزه است. اتفاقاً الآن با همان افرادی که آن کار را انجام دادیم، با هم هستیم. همان زمان میگفتیم انشاءالله روزی بشود دفتر داشته باشیم. الحمدالله همان هم شد. آن موقع میگفتیم برای امام زمان کار تولید میکنیم. از همان کار اولیه و خندهدار کوچک رسیدیم به یک پروژه سینمایی که الحمدالله همه از آن تعریف میکنند.
یکی از نکات مثبت جشنواره عمار همین فضاسازی برای ورود است. این مهم است که چه تیمی، با چه سنی، در چه شهری و با چه امکاناتی کار کردهاند. کارهایی که بدون امکانات توسط چند دانش آموز راهنمایی یا دبیرستانی انجام شده است. چون خودم این تجربه را داشتم و اینها را در فضای انیمیشن طی کردم میفهمم اینها به چه علاقه و انگیزهای با دست خالی کار میکنند. در جشنواره عمار بستری به وجود آمد که اینها دیده شوند.